معلم ناهوک
آرام و رام و راحتی آرام جان می خواهمت. صلوات بر خاتم پیامبران(ص)  
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نامهربان نامهربان من مهربان میخواهمت... و آدرس nusrat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





با سلام خدمت دوستان عزیزم. از اینکه خیلی مطالبم کم و کم تر شده اند خیلی خیلی عذرخواهم. حقیقتش وقت زیادی جهت گذاشتن مطلب و فکر کردن ندارم وگرنه مطالب بسیار زیاد هستند جهت گذاشتن در وبلاگ. امروز هم میخوام در مورد تدریس و روزهای خوب و بد و سختی ها و آسانی هایش بنویسم. امسال در دبستان فرهنگیان سال بسیار پربار و خوبی داریم. واقعا از اینکه در کنار همکارانی هستم که در عین نداشتن ادعا واقعا بسیار دانا و در فن خود بی مثال هستند، خیلی خوشحال هستم. خیلی از همکاران با آنکه خودشان استاد ما هستند ولی باز هم با کمال تواضع در خیلی از موضوعات نظر افراد حقیری مثل ما رو هم جویا می شوند. بهرحال فرصت بسیار خوبی است تا ما هم از تجربیات این بزرگواران استفاده کنیم. امسال من پایه دوم تدریس می کنم همانند سال قبل. البته پارسال پایه پنجم هم تدریس می کردم و هنوزم از سال قبل و مدرسه و دانش آموزان خاطرات بسیار زیبایی دارم. تدریس در پایه دوم بنابر اینکه دومین سال است که کتاب های درسی تغییر پیدا کرده اند یکی از مشکل ترین پایه ها است. البته بنظر من کتاب های درسی اهداف خوبی را دنبال می کنند به شرطی که ما معلمین به نحو احسن در کارمان انجام وظیفه کنیم. قبل از تدریس حتما شب قبل مطالعه ی کتاب درسی و یا کتاب راهنمای تدریس معلم ضروری است. کلاس من 33 نفر آمار دارد و همین بالا بودن آمار خود مشکل بزرگی در بررسی تکالیف دانش آموزان و تصحیح املا و سایر برگه های دانش آموزان ایجاد می کند. چیزی که اولیاء محترم از ما معلمان انتظار بسیاری در این زمینه دارند. ولی همانطور که هر فرد عاقلی می داند هیچ آموزگار یا معلمی به تنهایی نمی تواند دانش آموز را تبدیل به دانشمند کند. البته من تأثیر معلم را انکار نمی کنم. اما در این راستا اولیاء و تأثیری که در منزل بر دانش آموز دارد بسیار زیاد است. در مورد برخورد با دانش آموزان ، بخصوص دانش آموزان ابتدایی و پایه های اول و دوم ، بهترین روشی که سراغ دارم برخورد محبت آمیز و مهربانانه است. البته باید تفاوت های فردی دانش آموزان را نیز در نظر داشته باشیم. واقعا اگر کسی از ته دل تدریس کند چیزی بالاتر از درس دادن وجود ندارد.

آموزش عشقم از همین مکتب توست
 اندوخته ی سوادم از این لب توست
 گفتم که مریضم و بیا بستر من
 چون عامل دردم این غم و این تب توست

[ یک شنبه 1 دی 1392برچسب:, ] [ 20:18 ] [ محمد نصرت ]

اگر تندبادی براید ز کنج  /   بخاک افگند نارسیده ترنج

ستمکاره خوانیمش ار دادگر  /  هنرمند دانیمش ار بی‌هنر

اگر مرگ دادست بیداد چیست  /  ز داد این همه بانگ و فریاد چیست

ازین راز جان تو آگاه نیست  / بدین پرده اندر ترا راه نیست

همه تا در آز رفته فراز   /  به کس بر نشد این در راز باز

برفتن مگر بهتر آیدش جای  / چو آرام یابد به دیگر سرای

دم مرگ چون آتش هولناک  / ندارد ز برنا و فرتوت باک

درین جای رفتن نه جای درنگ /  بر اسپ فنا گر کشد مرگ تنگ

چنان دان که دادست و بیداد نیست   /  چو داد آمدش جای فریاد نیست

جوانی و پیری به نزدیک مرگ /  یکی دان چو اندر بدن نیست برگ

دل از نور ایمان گر آگنده‌ای /  ترا خامشی به که تو بنده‌ای

برین کار یزدان ترا راز نیست / اگر جانت با دیو انباز نیست

به گیتی دران کوش چون بگذری  / سرانجام نیکی بر خود بری

[ دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, ] [ 12:25 ] [ محمد نصرت ]

اولین روز دبستان باز گرد  /  کودکی ها شاد و خندان باز گرد

باز گرد ای خاطرات کودکی   /   بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند       /    یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود   /  آب را بابا به سارا داده بود

درس پنداموز روباه و خروس    /   روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود  /  فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید    /  ریز علی پیراهن از تن میدرید

تا درون نیمکت جا می شدیم   /  ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم    /   یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت       /    دوشمان ازحلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود      /     برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد و رنج و کار      /       بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد       /      کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود     /     جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم    /     لااقل یک روز کودک می شدیم

ای معلم نام و هم یادت بخیر     /     یاد درس آب و بابایت بخیر

ای دبستانی ترین احساس من   /    باز گرد این مشق ها را خط بزن

[ دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, ] [ 12:18 ] [ محمد نصرت ]

عرض سلام دارم خدمت همه ی دوستان و همکاران و هم شهریان و بخصوص دانش آموزان عزیزم

امروز یه روزی بود که نه تنها من بلکه دانش آموزام هم هرگز تو زندگیشون فراموشش نمیکنن. تا قبل از این خود من چندین زلزله رو تجربه کرده بودم، مثلا سال 89 وقتی تو روستای کوهک بودیم شب هنگام حدود ساعتای 11 بود که صدای سقف اتاق ما رو متوجه زلزله کرد. اون زلزله خیلی خطرناک بنظر می رسید ولی هرگز به وحشتناکی زلزله ی امروز نبود. بهرحال امروز شیفت ظهر، دبستان معراج که روبروی زندان شهر قرار داره درس داشتم. چون شیفت صبح هم دبستان راهیان نور بودم، تا اومدم خونه و ناهاری خوردم و وضویی گرفتم کمی دیر شد و حدود ساعت دوازده و ربع وارد مدرسه شدم. ساعت اول و دوم بطور کاملا عادی گذشت. زنگ تفریح سوم بعد از اینکه نماز ظهر رو خوندیم، من و آقای درزاده قبل از همه رفتیم سر کلاسامون. من به بچه ها گفتم که کتابای هدیه های آسمان خودشونو بیارن بیرون. درس هیجدهم رو خوندیم و به کمک بچه ها داشتیم تمریناشو پای تخته حل می کردیم. من روی صندلی خودم نشسته بودم که ناگهان احساس کردم ساختمون داره حرکت می کنه و بلافاصله متوجه زلزله شدم و زودتر از دانش آموزا خودمو به در رسوندم و درو باز کردم تا دانش آموزا رو به بیرون هدایت کنم ولی از بس شدت زلزله زیاد بود امکان نداشت دانش آموزا رو از طبقه بالا از راه پله ها به پایین بفرستم، چون خطر راه پله ها بیشتر از هر چیز دیگه ای بود. بنابراین دانش آموزا رو گفتم کنار دیوارهای داخلی کلاس و سالن بایستند.خیلی وحشتناک بود اون صحنه، همه بچه ها داشتن از ترس گریه میکردن و من سعی میکردم اونا رو آروم کنم. یه لحظه هم فکر کردم با ایجاد شکاف در دیوارها و تکان های شدید، تموم ساختمون داره میره پایین. من و بچه ها تا پایان زلزله تو طبقه دوم موندیم. به محض اتمام زلزله همه بچه ها رو به بیرون هدایت کردیم و به لطف خداوند متعال از زلزله ی 7 و 7 دهم ریشتری هیچ خسارت جانی رو تو مدرسه ما بوجود نیاورد. ولی با این وجود فک کنم به ساختمون مدرسه خسارت جدی وارد شد. خوشبختانه تو این زلزله ی بزرگ که بزرگترین زلزله ی ایران در 56 سال اخیر بود فقط 12 نفر مجروح شدند.

خدا رو هزاران مرتبه شکر

پادشاها جرم ما را در گذار

ما گنه کاریم و تو آمرزگار

تو نکوکاری و ما بد کرده ایم

جرم بی اندازه بی حد کرده ایم

سالها در بند عصیان گشته ایم

آخر از کرده پشیمان گشته ایم

[ سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:زلزله سراوان,دبستان معراج, ] [ 23:11 ] [ محمد نصرت ]
درباره وبلاگ

ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 178
بازدید کل : 79016
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1